- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اصغر
پس از تو اشک عالم را بگیرم ز غـم جـان مـحـرم را بگـیـرم وداعـی لااقـل با من نکـردی نگـاهـی موقع رفـتـن نکـردی و در گهواره بویش مانده زینب وسوغات عمویش مانده زینب مرا شـرمنـده خود ساخـت بابا مرا در گـریهاش نشناخت بابا پـدر در پشت خـیمه دم گـرفته سـرت را با تـنـت با هم گرفته
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
رزق اشک من اگر خوب مقرّر گردد مـژه بـایـد به شـما که بـرسد تر گردد یـعـنـی آنـقـدر که تـا نـام ربـابـت آمـد گـریـۀ نـوکـرتـان چـنـد بـرابـر گـردد مادر و خیمه و یک طفل و یک سال گذشت منتظر پشت درم تا شب اصغـر گردد ظاهراً طـفـل ولی آنـقـدری مـرد شده که به تیـر سه پر حـرمله پـرپـر گردد کاش مردی وسط هلهله مضطر نشود یک قدم سمت حرم، چند قـدم برگردد سمت عرش از کف دستش چقدر خون بارید نـکـنـد مـعـصیـت قـوم مـکـرّر گـردد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
از روی دستهای پدر بال و پَر گرفت نـالـیـد و خـنده را ز لبـان پـدر گرفت احسـاس کرد تیر، پــدر را نشانه کرد با حنجرش برای امامــش سپر گرفت آری بـزرگ زاده بـه بـابـاش میرود یک پر، دو پر، نه مثل پدر بیشتر گرفت شش ماهه بود و بند دل مادرش رباب از طرز دست و پا زدن او شرر گرفت وقتی که غنچههای زیر گلویش شکوفه کرد عطری عجیب در همۀ دشت در گرفت خون گلوش رفت به هفت آسمان و بعد از حال زار عرش نشینان خبر گرفت بـابا میـان معرکه حیران شد و سپـس زیر عبای خویش پسر را به بر گرفت مادر زبان گرفته و جانسوز میسرود: طفلم قشنگ بود و گـلم را نظر گرفت
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اصغر
روز عاشورا درآن جوش و خروش شد زمین از خـون یاران لاله پوش آمـد آوائـی از آن صحـرا به گـوش بـاغــبـان بــاغ گــلـهـا زد خـروش گـلـفـروشـم گـلـفـروشـم گـلـفـروش گـر چـه گـردیـدنـد یـارانـم شـهــیــد حـق کـه گـلـهـای مـرا پـرپـر بـدیـد بـا نــگـاهـی لالـه هـایـم را خــریـد در چـنین باغی که گشته لاله پوش غنچهای دارم که از سر برده هوش غـنچـهام از هر گـلـی زیـباتر است عـطـر او از هر گـلابی بهتر است گـرچه از بـاد حـوادث پـرپـر است از عطش پژمرده و زین رنگ و روش میکشم کوهی ز درد و غم به دوش تـشـنـه است امّـا لـبـش آب بـقـاست کودک است امّا پُر از قدر و بهاست از غـمش در خیمه ها ماتم سراست غم از این غم میزند در سینه جوش تـیـر گـلچـیـن کرده جـای آب نوش کـیست تا از جان مدد کارش شود؟ کیست تا عاشق به رخسارش شود؟ کـیست تـا آنکـه خـریـدارش شـود؟ نـا گـه او را مـژدهای آمـد بـگــوش شد بلند از هاتف غـیب این سروش غـم مـخـور ای بـاغـبـان داور منـم بـر تـو و ایـن بـاغ گــل یـاور مـنـم مــشـتـری غــنـچــۀ پــرپــر مــنــم ای مـبـارک باغـبـان سخـت کـوش این چمن را می خرم با گـلـفـروش ناگهان شد دشت از خون لاله گون شـد بـلـنـد از بـاغــبـان بـاغ خــون نــغـــمـــۀ انــا الــیـــه راجـــعـــون ای « وفائی» تا که گردید او خموش شـد تــمـام آســمـان پُـر از خـروش
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اصغر
از گریهات شکستم و عالم خراب شد سهـم تـمـام ثـانـیـهها اضطـراب شـد تیری رسید و صحبت من ناتمام ماند گـفـتـم که آب؛ تیـر برایم جـواب شد تیری رسید حنجرت آتش گرفت و بعد از آتـش گـلـوی تـو قـلـبـم کـبـاب شد تصویر حلق پارهات ای کودک شهید در چشمهای دخـترکی تشنه قاب شد آنجا که مـوجمـوج دل آب سنگ شد آنجـا که فـوجفـوج دل سنـگ آب شد تیری رسید و هستی من را به باد داد آهنگ من بریـده بریده «رباب» شد
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اصغر
با چه رو خـیـمه بَرَم این سرِ آویـزان را چه کنم مشکلِ این حنجر خون ریزان را به سفـیـدیِ گـلـوی تو کسی رحـم نـکـرد رسمِ کوفی است بگیرند هدف، مهمان را دست و پـایـی زدی و باز تـبـسّم کـردی پس خـدا بوسه زند این دو لب خندان را بوسه بر این سرِ پاشیده ز هم مشگل نیست من چـسان دفـن کنم پـارهای از قـرآن را من دهم با چه زبانی خبرت را به رباب حـرمـلـه ذبـح نـمـوده گـلوی عطشان را بعد از این است که بر سینۀ من جا داری نــزد مـــادر بــبــرم؛ آهِ دِلِ ســوزان را گـریـه بر معـجـرِ عـمّـه نـرود از یـادت وسـط هـلـهـلـهها بـدرقـه کـن یــاران را تا به محشر ز غبار غـم تو گریه بپاست ای عجب داغ تو کردَست بپا طوفـان را سنـد مستـنـد کـرب و بلا حـنجـر توست بُـرد مـظـلـومـیِ تـو آبــروی عـدوان را عید قربان من است و تو همان ذبحِ عظیم و خـدا مُـهـر قـبـولی زند این قـربـان را
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اصغر
تیر آمد و درست به حلقت فرو نشست در سینهام دومرتبه رازی مگو نشست ششماههام بگو چه شد اینگونه میروی "بابا" نگفتی آرزویش در گـلو نشست
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
آمد از آن میـان و تو را انتخـاب کرد تیری که صورت پدرت را خضاب کرد آمـد پـــدر بـرای تـو آبــی طلـب کـنـد دشمن چگونه شد که پدر را جواب کرد؟ مضطر شده پدر، برود سمت خیمهها؟ حتی تصورش جـگـرم را کـباب کرد هـفـت آسـمـان سرخ خدا گریه میکند از گریهای که درغم طفلش رباب کرد نفرین به حرمله که عذاب سه شعبه را حتی برای کودک شش ماهه باب کرد محـسن تـرین مــــدافع سردار کـربـلا در خون خود کنار حسین انقلاب کرد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
تا که داغت به دلِ شعله ورِ گهواره ست دلِ خلق دو جهان خونْ جگرِ گهواره ست تا زمـانـی که برای تو نـشیـمـن گاه ست سایـۀ بال مَلـَک رویِ سـرِ گهـواره ست تـو عـلـی هـستـی و گـهـوارۀ تو بیتُ الله گر پُر از فاطمهها دور و برِ گهواره ست اشک از چشمِ دل سنگِ من آورده بُرون بیزبان، مرثیه خوانی هنرِ گهـواره ست بیخـبر رفته ای از خیمه به میدان، حالا آنچه پیچیده در عـالم، خبرِ گهـواره ست مـوقـع غـارت خـیـمـه شده و در لشـگـر بحث و جنگ و جَدَل انگار سَرِ گهواره ست
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر
به خـدا هیچ کـسی مثل تو اکـبر نشده پـسرم هیچ کسی مثـل تو بـیپـر نشده رفتنت ولولهای در حرم انداخته است عمهات هیچ کجا اینهمه مضطر نشده ارباً اربا شدهای سرو صنوبر، به خدا بـدن هیـچ کـسـی مثـل تو پـرپـر نشده بعـد تو خاک دو عـالم به سر این دنیا پـسـرم دیـدۀ من غـیـر غـمت تر نشده خیز و یک جنگ نمایان دگر کن پسرم تا پدر دست خوش خـندۀ لـشگـر نشده غـیـرت هـاشمیت را به همه ثابت کن تا که دست احـدی راهی معـجـر نشده تکههای بدنت را که در اینجا پخش است پیش هم چیدم و افسوس که پیکر نشده
: امتیاز
|
شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
بی عصا آمد عصایش را زمین انداخـتند پیش چشمش مصطفایش را زمین انداختند حل مشکلهای هر پیری جوانش میشود آه این مشکـل گشایش را زمین انداخـتـند بار دیگر بین کوچه پهلوی زهرا شکست بار دیگر مجـتـبـایـش را زمین انداخـتـند دست بر روی محاسن داشت مشغول دعا احـتـرام ربّــنـایـش را زمیـن انـداخـتـنـد این علی اکبر دگر صدها علی اصغر است تـکّـۀ آیـیـنـههـایـش را زمیـن انـداخـتـنـد بود آویـزان مرکـب نـای افـتـادن نداشت با کـمـر افتاد و پـایـش را زمین انداختند نـوبـت کـار جـوانـان بـنـی هـاشـم شـد و پیش بـابـایش عـبـایـش را زمین انداختند چند عضو پیکرش را از زمین برداشتند چند قـسمت از تـنـش را چند جا انداختند
: امتیاز
|
شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
سخت است ببیند پدری کُـشته پسر را اینگونه کند خـم پـسری پشت پـدر را سخت است که بییـار بماند دم پیـری آن ریش سفیدی که ز کف داده ثمر را بر نیزه غربت زده تکیه، پسرش رفت این مرد حسین است که انداخت سپر را دنبال علی رفت محاسن به کـفش بود حس کرد به برگ گل خود سوز خطر را گم کرد رکاب این پدر پـیر و جوانش با رفـتـن خود برد ز او نور بصر را ای کاش بگـوید سخـنی با پدر خویش شاید که بگـیرد کمی از سوز جگر را وای از دل ارباب که جان داد همین دید سر نیزه بیرون زده از پشت کـمر را پهلـوی شکـسته شـدهاش کرد تـداعـی یـاد لـگـد و مـادر و سنـگـیـنـی در را ای وای پدر مُرد کـنار پسرش، کـاش شخـصی برساند به ابالـفضل خـبر را در هـلـهـلـۀ چـشم سفـیـدان نظر تنگ سخت است ببیند پدری کـشته پسر را
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر
چقدر پشت سرت نغـمـۀ یا رب کردم روزها را به تماشای قـدت شب کردم به قد و قـامت و قد قـامت زیبات قسم عـدّهای را بـه اذان تـو مـقـرّب کـردم هر زمانی که سوار آمدی از راه علی من تماشای نبی بر روی مرکب کردم از لبت آتش هـجـران به زبـانـم افـتـاد دورتر میشدی آنقدر که من تب کردم حرم از طرز وداع تو اسارت فهـمـید گریهها بود که بر غربت زینب کردم هرچه کردم دگـر انگـار پیمـبر نشدی در عـبا جسم تو را هر چه مرتب کردم
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
ای اکـبـرم که ثـانی روی پـیــمــبـری آیـیــنـۀ مـحـمـد و بـازوی حــیــدری! ای بهـتـرین مـحـدثِ شبـهـای حـادثـه !لب باز کن که شمس و قمر هست مشتری! لیلا، تب تو را به جگـر داشت یوسفـم داغ است در هـوای تو بـازار دلـبری قربان لحن پرسشیات ای عصای دست! "این راه؛ بر حق است..." خودت مطمئن تری! ای اولین شـهـیـد بنی هـاشـم! الـسـّلام ای شهد تـازهای که رسیـده و نـوبری چندیست رازهای مگو در زبانم است گاهـی بـهـانـۀ بـغـلت ورد جـانم است لب باز کن...زبان به زبان گوش کن مرا سیـراب از مـعـارف آغـوش کـن مرا باور کن از تو تشنه ترم جان من!علی! خـاتـم بنـوش...آه! سلیمانِ من! عـلی! آرامـتـر بـرو...کـه به دنـیـای بعـد تو " اُفٍّ لـکِ " بگـویم از ایـنجـای بعد تو یا ایـهـا الـعـزیـزِ دلِ مـضـطـرِ حسین یا ایـهـاالـمـزمّـلِ خـون پـیـکـرِ حـسین از بـیـن تیـغ هـلـهـلـهها رهـسپـار شو ای جـان زخـم خوردۀ خاکستر حسین هرجا نگـاه میکـنم از تو نشانه ایست هـستی و نـیـستی! نفـسِ آخـرِ حسیـن! یک لحظه چشم باز کن ای رودِ جاریام ای چـشمۀ جـگـر...علیِ اکـبـرِ حسین لختی بخـنـد و لختۀ لب را جـواب کن با بوسهای محاسن من را خضاب کن تـسبـیـحِ دانـه دانـۀ من! جـانِ بر لـبـم! ای رازِ سر به مهرِ نفـسهای زیـنـبم! عون و محمد ش تویی و عشق بیحدش اصلا عجـیب نیست اگر بشکـند قدش آییـنه کـاری است سـراپـای قـتـلـگـاه! دستِ عبا به دست بنی هاشم است...آه
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
خَلق و خُلق نبوی سیرت پیـغـمبر داشت اربـاً اربـا بـدنی در وسط محـشر داشت قـرة العـیـن حرم بود و حـرم دیـد عـلـی به تن پارۀ خود صفحهای از خنجر داشت
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر
سوی میدان رفتنت اصرار میخواهد مگر؟ شوق چشمت از پدر انکار میخواهد مگر؟ دورۀ تحصیـلیت در مکـتـب عـباس بود با وجودت لشگرم سردار میخواهد مگر؟ اکـبـرم پـشت و پـنـاه تو دعـای عـمـهات اکــبـرم نـام قـشـنـگ تـو نـوای عـمـهات در کشاکشهای جنگیدن صدایت قـطع شد سـنگ آمـد نـالـۀ یـا ربـنـایـت قـطـع شـد جـرم تـو حُـب یـدالله اسـت مـثـل مـادرم سیـنـه و بـازوی تو بشکـست مثل مادرم
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
بین هـمـهـمـه به لشگـر کـفّـار آمده بر جـنگ کـوفه احـمد مخـتـار آمده انگار این جـمالِ جمیل پیـمبر است یا حـیـدر است اینکه به پیکـار آمده تا نام خویش را به رجز گفت با سپاه در جبهه پیک خوش خبر انگار آمده نامش علی است، پس به قتالش همه به پیش غـافـل از اینکه حـیـدر کـرّار آمـده دوری زد و به لشگر کفار حمله بُرد چه نعـش ها که روی هم انبار آمده دیدند که حریف قـتـالـش نمیشـوند گـفـتـنـد وقـت حـیـلـۀ پـیـکـار آمـده در این قتال حیلۀ کوفی محاصره است بـد فــتـنـهای ز دشـمـن قــدّار آمـده یوسف کُشان دوباره چرا چاه میکَنَند انـگـار جـنـس تـازه به بـازار آمـده دیگر نشد شجاعت خود را نشان دهد از بس در این مـقـاتـله کـفـتـار آمده آمـیـخـتـه زره به تن پـاره پـارهاش چندین سنان و نیزه به یک کار آمده حالا صدای اکـبر لیلا رسـد بگوش بـابـا بـیـا کـه لـحــظـۀ دیــدار آمـده این نعش قطعه قطعه که ببینی جوان تست با من پیـمـبـر است به گـفـتـار آمده کام مرا به جـام بهـشتـی کـند خنک وقـت وصـال حـضـرت دادار آمـده صورت نمانده تا که پدر بوسهای زند ایـنجـا صـدای خـنـدۀ حُـضّـار آمـده بِین صدای هـلهلهها نـالـهای رسیـد این زینب است لطمه به رخسار آمده برخـیـز زیـنـبم؛ که بَرَد جـسم اکـبـرم عـبـاس بـا دو دیـدۀ خــونـبـار آمـده
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
چقدَر تـیر و سنـان در تن اکـبر مـانده خنده بر روی لب این همه لشکر مانده بین این دشت تـمـام تن او پـخـش شده هر طرف قطعه ای از پیکر اکبر مانده ارباً اربا شده آنگـونـه عـلی اکـبر من که از او در همه جا نفحۀعـنـبر مانده زانـویـم از رمـق افـتاد و زمین افتادم کمرم تا شد از این داغ... شدم درمانده به کـنـار بـدنش خـشک شده این بـدنم از علیاکبر من یک علیاصغر مانده؟! خواستم بوسه زنم بر بـدنش، آه...نشد جای بوسه به تن این گـل پرپر مانده؟ یاد اصوات اذانش جـگـرم را سوزاند حسرت یک نگهش بر دل مضطر مانده به روی پـیـکـر او پیکـر من افـتـاد و خواهرم در بر من دست به معجر مانده کار من نیست علی را ببرم تا به حرم زحـمـت بـردن او دوش بـرادر مـانده خـبـر پـر زدنـش را بـرسـانـیـد حـرم چـشـم بر راهِ پـسر دیـدۀ خواهر مانـده رکن من رفت... چنین خم شدنم جا دارد به خدا رفت ازین لشگـر من فـرمانده
: امتیاز
|
شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
چـقـدر سخت کـشیـدی نـفـس آخـر را ریختی در وسط معـرکه بال و پَـر را یـادگـار پـدر خـاک، به خـاک افـتادی رنگ تکـرار زدی خـاطـرۀ مـادر را تو که آیـیـنـه در آیـیـنه رسـول اللهـی چه کسی جمع کند این همه پیغمبر را دانه دانه شـدهای سیب حـرم، مثل انار نیزهای چیده و برده است غنیمت سر را خنجر و تیغ و…عجب آینه کاری شدهای قـاصـد حـادثـه آورده غـمـی دیگر را بوده تابوت تو یک عمر به دوش پدرت آمـده بـیـن عـبـایـش بـبــرد پـیـکـر را هـمـۀ قـافـلـه را از نـفـس انداخـتـهای چـقـدر سخـت کـشیـدی نـفـس آخـر را
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت عباس
ساقیا رنگ عطش نقش خیام است بیا نقطه نقطه سخن از خشکی کام است بیا بـرق چـشم تو و خشم تو برای دشمن یا اخـا تـیـغ کـشـیـده ز نـیـام است بـیا دیـر شد؛ کـردهام از آمدنت قـطع امید بیتو در چشم علی خواب حرام است بیا خیز از جا و علم را تو برافراشته ساز نام تو زمـزمـه و رمـز قـیـام است بیا هـمـۀ اهـل حـرم تـشـنـۀ دیـدار تـوأنـد تشنگی چیست لب خشک کدام است بیا تو نـرو تا نـرود بـیتو اسـارت زینب کوفـیان را زدن طفـل، مـرام است بیا تا تو باشی به حسین تو هجومی نبرند خنجـر سنگـدلِ شـمـر به نـام است بیا تا علم خورد زمین گفت حسین با حسرت بعد از این زینب من راهی شام است بیا هـمه گـفـتـند بیا در حـرم و گـفـتی تو یـا اخـا کـار ابا لـفـضل تـمـام است بیا ای خداوند ادب، خالـق غـیرت، عباس لشگـر کـوفـه فـراسـوی امـام است بیا
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
ساقی بریز باده که فصل شراب شد بر ما مـدال نـوکـریت انـتـساب شد مسلم پس از نگـاه کـریـمانۀ تو بود در خانۀ عـلی به گـدایی حساب شد دستت جدا شده که بگیری تو از کرم دست کسی که در به درِ بوتراب شد وقـتـی شنـیـد امّ بـنـین قـصـۀ تو را ازماجرای دست تو قلبش کباب شد رفـتی کـنـار آب ولـی تـشـنـه آمدی از غـصه قـلب آب برای تو آب شد یابن عـلی، شبـیه پـدر این محاسنـت با ضربهای به خون سر تو خضاب شد تیر سه شعبهای که به جسم تو زد عدو بعد از تو سهم حنجر طفل رباب شد بی تو درون شام بـلا لفظ خـارجی بر خـاندان پـاک پیـمبـر خطاب شد ای تکـیه گـاه زینب کـبری بیا ببین خواهر چگونه وارد بزم شراب شد
: امتیاز
|